تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات
دل نوشته های دوستان
دسته بندی : ,,
  • بازدید : (300)

سلام به دوستان معدن لطفا دراین وبسایت عضوشوید ومطالب جذاب خود رادراین وبسایت ثبت کنید.


برچسب ها : ,,,
دل نوشته های دوستان
دسته بندی : ,,
  • بازدید : (261)
سلام به همکلاسی های معدن ،لطفا دراین وبسایت عضو شوید ومطالب جالب خود را درآن ثبت کنید.باتشکر
برچسب ها : ,,
درسوگ مهندس نصرت آقامهران ،مردی ازجنس طلا...
 
 
یادم می آید همیشه میگفتی: 

"در نبود طلا،پیریت خودنمایی می کند"

من هیچوقت معنای این جمله را نفهمیدم چون اهل درس نبودم.اما این جمله همیشه در یادم مانده،نمی دانم چرا....

مهندس مهران عزیز!

تو خیلی خوب بودی.آنقدر خوب که به یاد نمی آورم کسی از تو متنفر یا حتی دلخور باشد!

می دانی چرا؟چون همه به تو و دانشت ایمان داشتیم،به عاشقانه درس دادنت ایمان داشتیم.

زحماتت را در کلاس می دیدیم.با آن سطح دانش و مرتبه ی علمیت هیچوقت خودت را برتر و بزرگتر از "دانشجو" ندانستی.

مثل "بعضی"ها نبودی که جواب سلام دانشجو را هم نمیدادند!!

کلمه به کلمه ی درس را با "عشق" روی "تخته" برایمان توضیح می دادی تا "شیرفهم" شویم.

مثل بعضی "دکتر"ها نبودی که "پاورپوینت" را هم با "منت" توضیح می دهند و آخر ترم انتظار "خرفهمی" دارند!!

آه...مهندس مهران عزیز...!

درد دل زیاد است..

فقط حیف،حیف که رفتی و نشد صبح سپید مهر بیرجند را باز ببینی و این صبح سپید،نصیب "سپیده"ها شد...!!!

حال خوب می فهمم یعنی چه که "در نبود طلا،پیریت خودنمایی می کند" 


روحت شاد



مهندس نصرت آقا مهران


برچسب ها : ,,,,,,
مگسی را کشتم

مگسی را کشتم

نه به این جرم که حیوان پلیدی است، بد است

و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است

طفل معصوم به دور سر من می چرخید،

به خیالش قندم

یا که چون اغذیه ی مشهورش تا به این حد گندم!!!

ای دو صد نور به قبرش بارد؛

مگس خوبی بود...

من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد،

مگسی را کشتم ...!


برچسب ها : ,,,
در میان من و تو فاصله هاست
در میان من و تو فاصله هاست

گاه می اندیشم

می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری

تو توانایی بخشش داری

دستهای تو توانایی آن را دارد

که مرا زندگانی بخشد

چشمهای تو به من می بخشد شور عشق و مستی

و تو چون مصرع شعری زیبا

سطر برجسته ای از زندگی من هستی

دفتر عمر مرا با وجود تو

شکوهی دیگر

رونقی دیگر هست

می توانی تو به من زندگانی بخشی

یا بگیری از من آنچه را می بخشی

من به بی سامانی ، باد را می مانم

من به سرگردانی ، ابر را می مانم

من به آراسته گی خندیدم

منه ژولیده به آراسته گی خندیدم

سنگ طفلی اما

خواب نوشین کبوتر ها را در لانه می آشفت

قصه ی بی سر و سامانی من

باد با برگ درختان می گفت

باد با من می گفت :

" چه تهی دستی مرد ! "

ابر باور می کرد

من در آئینه رُخ خود دیدم

و به تو حق دادم

آه ... می بینم ، میبینم

تو به اندازه ی تنهایی من خوشبختی

من به اندازه زیبایی تو غمگینم

چه امید عبثی

من چه دارم که تو را در خور ؟!

هیچ !

من چه دارم که سزاوار تو ؟!

هیچ !

تو همه هستی من

هستی من

تو همه زندگی من هستی

تو چه داری ؟! .... همه چیز

تو چه کم داری ؟! ...هیچ !

بی تو در می یابم

چون چناران کهن

از درون تلخی واریزم را

کاهش جان من ، این شعر من است

آرزو می کردم که تو خواننده ی شعرم باشی

راستی .... شعر مرا می خوانی ؟!

باورم نیست که خواننده ی شعرم باشی

نه .... دریغا ، هرگز      

کاشکی شعر مرا می خواندی !!!    
               

 

 در کارگه کوزه گری رفتم دوش

دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش

ناگه یکی کوزه برآورد خروش

کو کوزه گر کوزه خر کوزه فروش

از کوزه گری کوزه خریدم باری

آن کوزه سخن گفت ز هر اسراری

شاهی بودم که جام زرینم بود

اکنون شده ام کوزه هر خماری

در کارگه کوزه گری کردم رای

در پایه چرح دیدم استاد به پای

می کرد سبو کوزه را دسته وسر

از کله پادشاه واز دست گدای

این کوزه چو من عاشق زاری بوده است

در بند سر زلف نگاری بوده است

این دسته که بر گردن او می بینی

دستی است که بر گردن یاری بوده است

تا چند اسیر عقل هر روزه شویم

در دهر چه صد ساله چه یک روزه شویم

در ده قدح باده از پیش که ما

در کارگه کوزه گران کوزه شویم


برچسب ها : ,,
یادمان باشد

 

یادمان باشد ازامروزجفایی نکنیم
گرکه درخویش شکستیم صدایی نکنیم
 
خودبسازیم به هردردکه ازدوست رسد
بهربهبود ولی فکردوایی نکنیم
 
جای پرداخت به خودبردگران اندیشیم
شکوه ازغیرخطاهست خطایی نکنیم
 
وبه هنگام عبادت سرسجاده ی عشق
جزبرای دل محبوب دعایی نکنیم
 
یاورخویش بدانیم خدایاران را
جزبه یاران خدادوست وفایی نکنیم
 
یادمان باشد اگر خاطرمان تنهاماند
طلب عشق زهربی سروپایی نکنیم
 
گله هرگزنبود شیوه ی دلسوختگان
با غم خویش بسازیم وشفایی نکنیم
 
یادمان باشداگرشاخه گلی راچیدیم
وقت پرپرشدنش سازونوایی نکنیم
 
پرپروانه شکستن هنرانسان نیست
گرشکستیم به غفلت من ومایی نکنیم
 
دوستداری نبود بندگی غیر خدا
بی سبب بندگی غیرخدایی نکنیم
 
مهربانی صفت بارزعشاق خداست
یادمان باشد ازینکار ابایی نکنیم

برچسب ها : ,,,
ليست صفحات
تعداد صفحات : 1
صفحه قبل 1 صفحه بعد